Posts

Showing posts from August, 2020

اشعار در باره شراب

Image
در میکده دوش ، زاهدی دیدم مست تسبیح به گردن و صراحی در دست گفتم  ز چه در میکده جا کردی؟ گفت از میکده هم به سوی حق راهی هست شیخ بهایی                 قرارمان فصل انگور شراب که شدم بیا تو جام بیاور و من جان           ماییم و می و مطرب و این   کنج خراب   جان و دل و جام و جامه در رهن شراب فارغ ز امید رحمت بیم و عذاب آزاد ز خاک وباد آتش وز آتش و آب   وقت سحر است خیز ای مایه ناز   نرمک نرمک باده خور و چنگ نواز   کآنها که بجایند نپایند بسی   وآنها که شدند کس نمی آید باز